برای روز میلاد تن من، نمی خوام پیرهن شادی بپوشی به رسم عادت دیرینه حتی، برایم جام سرمستی بنوشی
برای روز میلادم اگر تو، به فکر هدیه ای ارزنده هستی
منو با خود ببر تا اوج خواستن، بگو با من که با من زنده هستی
که من بی تو نه آغازم نه پایان، تویی آغاز روز بودن من